افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 29 November , 2024
4

راز سیاه مرد جوان در مسافرخانه فاش شد! / عروس عمو در کلانتری همه چیز را گفت

  • کد خبر : 290919
راز سیاه مرد جوان در مسافرخانه فاش شد!  / عروس عمو در کلانتری همه چیز را گفت

اینها بخشی از اظهارات یک زن 34 ساله است که برای پیگیری است پرونده طلاق به کلانتری رفت. او با چهره ای غمگین و قلبی شکسته پسر کوچکش را در آغوش می گیرد و به مشاور و مددکار اجتماعی مشهدی میرزا کوچچ خان از ماجرای تاسف بار براش می گوید: در خانواده ای پرجمعیت به […]

اینها بخشی از اظهارات یک زن 34 ساله است که برای پیگیری است پرونده طلاق به کلانتری رفت.

او با چهره ای غمگین و قلبی شکسته پسر کوچکش را در آغوش می گیرد و به مشاور و مددکار اجتماعی مشهدی میرزا کوچچ خان از ماجرای تاسف بار براش می گوید: در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم، اما روابط عاطفی خوبی بین پدر و مادرم برقرار بود. اعضای خانواده من به همین دلیل هیچ وقت در خانواده ام احساس کمبود محبت نکردم و فقط به درس خواندن و دانش آموزی نمونه فکر می کردم.

پدرم پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی در شرق مشهد خانه ای در شمال شهر خرید و من در آنجا به دبیرستان رفتم و دیپلم علوم تجربی را گرفتم.

خیلی دوست داشتم در رشته پزشکی ادامه تحصیل بدهم، اما در همان زمان پسر عمویم به من پیشنهاد ازدواج داد و چون پسری با اخلاق و مهربان بود، قبول کردم که با او ازدواج کنم، چون جلیل را خوب می شناختم و می دانستم که او خوب است. پسر او در راه است.

تا دبیرستان درس خواند و در مسافرخانه ای در مشهد مشغول به کار شد. بعد از ازدواج بیشتر جذب اخلاق او شدم و به این زندگی شیرین افتخار می کردم.

هشت سال از ازدواجمان گذشته بود که پسرم به دنیا آمد و فکر می‌کردم زندگی‌ام زیباتر می‌شود، اما یک روز ورق برگشت و مسیر زندگی من و جلیل بر سر دوراهی قرار گرفت، چون او در حال رفت و آمد بود. . با عده ای که به مسافرخانه رفت و آمد می کردند به مصرف تریاک آلوده شده بود.

با وجود این و پس از صحبت های فراوان، راهی را که شوهرم طی کرد ادامه دادم. با خودم فکر می کردم که او را تشویق کنم تا از اعتیادش خلاص شود و به خاطرات خوب گذشته برگردیم، اما نه تنها تلاشم ناکام ماند بلکه یک روز متوجه شدم که او مواد صنعتی مصرف کرده و شیشه مصرف می کند. . .

آنقدر شوکه شده بودم که نمی دانستم باید چه کار کنم، در حالی که دخترم تازه به دنیا آمده بود و ای کاش هرگز به دنیا نمی آمد و این روزهای تلخ را نمی دید.

خلاصه رفتار جلیل از آن روز به بعد تغییر کرد. او توهم می زد و من و پسرم را می زد. چندین بار سعی کردم او را به مراکز ترک اعتیاد ببرم، اما باز هم فایده ای نداشت. بالاخره به جایی رسید که دیگر نمی توانست این شرایط اسفبار را تحمل کند، انگار مسیر زندگی اش را اشتباه انتخاب کرده بود. اما ای کاش…

در پی درخواست طلاق این زن جوان، تلاش مشاوران مددکاری اجتماعی کلانتری با دستور سرهنگ علی برزنونی (رئیس کلانتری میرزا کوچچ خان مشهد) برای بررسی راهکارهای حقوقی و روانی آغاز شد. معیارهای.

داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=290919

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.