افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 29 November , 2024
2

حکومت طبقه توحیدی – خبرآنلاین

  • کد خبر : 167037
حکومت طبقه توحیدی – خبرآنلاین

گروه اندیشه: طبقه دولت ساز یا دولت طبقات ساز یکی از موضوعات قدیمی است. همچنین اشاره به دوره تاریخی در غرب است که از دل جوامع بر اساس نیاز طبقات شکل گرفت و پس از آن طبقه حاکم به نام خود حکومت را تأسیس کرد. بعدها در کشورهای در حال توسعه، دولت ها به قشربندی […]

گروه اندیشه: طبقه دولت ساز یا دولت طبقات ساز یکی از موضوعات قدیمی است. همچنین اشاره به دوره تاریخی در غرب است که از دل جوامع بر اساس نیاز طبقات شکل گرفت و پس از آن طبقه حاکم به نام خود حکومت را تأسیس کرد. بعدها در کشورهای در حال توسعه، دولت ها به قشربندی متوسل شدند تا با نشان دادن آن پایگاه طبقاتی، بقای قدرت و تضمین توسعه را فراهم کنند. مارکس در بحث پرولتاریا سوالات مهمی را در این زمینه مطرح کرده است. اما یادداشت هاجریان نشان می دهد که به غیر از قوانین فوق الذکر باید روش های دیگری را به خصوص در ایران برای این منظور در نظر گرفت. وی در این یادداشت به بررسی وضعیت طبقه متوسط ​​در ایران، دیدگاه های ارسطو، ابوالفضل قاسمی، ماروین زونیس و میلوان گیلاس و مارکس پرداخته و در نهایت به نوعی از شکل گیری طبقاتی در ایران اشاره می کند که با شکل گیری طبقاتی متفاوت است. ، در گذشته بوده است. متوجه این یادداشت خواهید شد:

به نظر می رسد طی فرآیندی طبقه متوسط ​​در ایران به عنوان محرک اصلی تحولات اجتماعی ابتدا «کارآمدی» و سپس «تخیل» سیاسی خود را از دست داده است. علت این تحول را می توان از یک سو در اقتصاد و اقتصاد سیاسی کشور و از سوی دیگر در سیاست به طور کلی بررسی کرد. نتیجه روشن این است که بر اثر تداوم تکان ها و ضربات، طبقه متوسط ​​تا حد زیادی فلج شده و به ویژه در اثر سلسله حوادث سال های اخیر متمرکز شده است. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که در اثر برخی موج ها و گشایش ها، آنچه به عنوان «طبقه متوسط ​​فقیر» شناخته می شود، پدید آمده است. اما به نظر نمی رسد که این طبقه نوظهور همان کارکرد طبقه متوسط ​​را داشته باشد. با این حال، این تمام آن چیزی نیست که بتوان در تحلیل طبقاتی از وضعیت کنونی کشور مطرح کرد. در این یادداشت سعی می کنم به تشکیل یک طبقه جدید در دولت بپردازم. کلاسی ساخته شده است که من آن را «طبقه دولتی» می نامم.

اغلب گفته می شود که حکومت مستقر نماینده طبقه قدرتمند و در واقع ابزار سلطه آن طبقه بر سایر طبقات است. حال سوال اینجاست که آیا می توان گفت دولت می تواند خود را به عنوان یک طبقه معرفی کند یا خیر؟

ارسطو توانایی زیادی در طبقه بندی اطلاعات داشت. او گونه شناسی و تبارشناسی جامعی از جهان طبیعی ایجاد کرد و در آثار بعدی خود، به ویژه کتاب سیاست، همان ابزار روش شناختی را در نظام های حکومتی به کار برد. ارسطو می خواست رژیم های موجود را ارزیابی کند و نقاط قوت و ضعف آنها را تحلیل کند. وی برای رسیدن به این هدف دو سؤال را مطرح کرد: الف) چه کسی حکومت می کند؟ و ب) به نام چه کسی حکومت می کند؟

بر اساس مشاهدات ارسطو، اساساً سه نوع حکومت وجود داشت: حکومت توسط یک شخص، حکومت توسط افراد متعدد و حکومت توسط افراد بسیاری. وی در پاسخ به سؤال دوم، عموماً شش دسته از حکومت ها را متمایز می کند که ماهیتی دوگانه دارند. پادشاهی حکومت یک نفر از طرف همه مردم است (حکومت خوب). اجبار، حکومت شخص بر اساس مصالح شخصی او و نوعی حکومت فاسد (حکومت بد) است. اشراف عبارت است از حکومت چند نفر بر حسب مصلحت عمومی (حکومت خوب). الیگارشی حکومت معدودی است که در خدمت منافع چند خانواده و شکل فاسد اشرافیت (دولت بد) است. در نهایت، سیاست حکومت بسیاری از مردم بر اساس منافع همه مردم است (حکومت خوب). از نظر ارسطو، دموکراسی یک شکل فاسد از سیاست است، زیرا در عمل مستلزم حکومت از طرف توده ها است نه از طرف افراد (حکومت بد).

ارسطو توضیح می دهد که اشراف در دولت شهر یونان قشر خاصی را شامل می شد و بخش قابل توجهی از جامعه را نادیده می گرفت. شاید بتوانیم آن را «دموکراسی حداقلی» (دموکراسی برای عده کمی) بنامیم. اما ارسطو معتقد بود که همین اشراف زمانی به الیگارشی تبدیل می‌شود که به یک سلسله تبدیل شود، یعنی موقعیتی که در آن هرکسی بخواهد خانواده‌اش را به آگورا ببرد. در واقع الیگارشی شکل منحط اشرافیت بود. اگر منافع دولت-شهر برای اشراف مهم بود، فقط منافع شخصی و خانوادگی برای الیگارشی ها مهم بود. شاید ریشه مفهوم «تضاد منافع» مطرح شده در ادبیات نهادگرایان ریشه در چنین دوگانگی داشته باشد.

سالها پیش کتابی به قلم آقای ابوالفضل قاسمی با عنوان «الیگارشی یا خانواده های حاکم در ایران» منتشر شد. این کتاب را خیلی وقت پیش خواندم و تصورم این بود که هدف نویسنده نقد آثار باقی مانده از قاجارها یا به اصطلاح «دوله ها و سلطانه ها» است که در یک دوره زمانی برای خود خانواده سلطنتی تشکیل دادند و به دنبال آن بودند. برای به دست آوردن منافع ژانر کتاب شجره نامه ای و تا حدودی افشاگر بود و جهت گیری کلی آن این بود که فساد نظام مربوط به این خانواده هاست. جمع بندی این کتاب چندان جنبه نظری نداشت و شاید از جهاتی شبیه کتاب اسماعیل راین باشد.

علاوه بر کتاب «الیگارشی یا خانواده های حاکم در ایران»، کتاب دیگری با عنوان «روانشناسی نخبگان سیاسی در ایران» از نویسنده آمریکایی به نام ماروین زونیس در این زمینه منتشر شده است. اگر کتاب ابوالفضل قاسمی بیشتر به خانواده های اشرافی می پرداخت، کتاب زونیس با روشی مبتنی بر پرسشنامه به دنبال یافتن مکانیسم شکل گیری حلقه های قدرت بود. این حلقه‌های قدرت دیگر لزوماً به سلسله‌ها یا ادامه گرایش‌های قاجار یا پهلوی اول نسبت داده نمی‌شدند و از جهاتی با دقت انتخاب و در ساخت قدرت مستقر شدند.

در واقع زونیس می خواست با تسامح نشان دهد که نوعی چندسالاری در ایران در دوره پهلوی دوم حاکم بوده است، با این اضافه که این چندسالاری به صورت مکانیکی و طراحی شده شکل گرفته و نتیجه باز شدن فضا و گردش سیاسی نیست. سیال در بوروکراسی. به همین دلیل است که بر ویژگی‌های ساخت قدرت و شخص پادشاه و همچنین دستکاری مدل‌های ذهنی نخبگان قدرت تمرکز می‌کند.

سومین اثری که به نظرم در این زمینه حائز اهمیت است «نووو پیسو» اثر میلوان گیلاس نام دارد. او بر خلاف نظر مارکس معتقد است که جامعه بی طبقه نخواهد شد و پرولتاریا نماینده خود را خواهد داشت که رده های بالای آن از برکات برخوردار می شوند و طبقه جدیدی ایجاد می کنند.

اما در مورد وضعیت فعلی ما. مارکس معتقد بود که طبقات با توجه به فاصله و نزدیکی آنها به وسایل تولید شکل می گیرند. برخی ابزار تولید دارند و برخی دیگر ابزار تولید ندارند. صاحبان وسایل تولید «طبقه سرمایه دار» را تشکیل می دهند و زودتر به دانش دست می یابند و کسانی که ابزار تولید ندارند مجبور به انجام کارهای یدی و تشکیل «طبقه کارگر» می شوند. برخی نیز با هم کار می کنند و ابزار تولید کمی در دست دارند. از نظر مارکس این سه به ترتیب عبارتند از بورژوازی، پرولتاریا و خرده بورژوازی، یعنی طبقات بالا، پایین و متوسط. مارکس معتقد بود که هر یک از آنها آگاهی طبقاتی خاص خود را دارند و به مرور زمان پرولتاریا با داشتن سهم بیشتری می تواند بورژوازی را با کمک خرده بورژوازی نابود کند و حزب خود را تأسیس کند و در نهایت جامعه ای بی طبقه ایجاد خواهد شد. شکل گرفت. من معتقدم که در چارچوب سخنان مارکس، «جامعه بی طبقه» به وجود نمی آید، بلکه مسیری طی خواهد شد و در نهایت «جامعه تک طبقاتی» پدید خواهد آمد. از دل این جامعه تک طبقاتی حزبی به نام حزب کمونیست بیرون خواهد آمد که دفتر سیاسی و کنگره آن نخبگان سیاسی آن خواهند بود و از مزایایی برخوردار خواهند شد.

اما در مورد ایران موضوع کاملا متفاوت است. در کشور ما مسیری طی می شود که نمی توان دولت را نماینده هیچ طبقه ای دانست. زیرا اساساً کلاسی ایجاد نشده که مستعد تشکیل نباشد و آنچه وجود داشته نیز از بین رفته باشد. در کشور ما سرمایه داران انفرادی در خارج از کشور وجود دارند، اما سرمایه داری به عنوان یک طبقه شکل نمی گیرد و حتی اندک تلاش ها برای سازماندهی سرمایه داران به دلیل دخالت دولت شکست می خورد. همین را می توان در مورد کارگران نیز گفت. در حال حاضر کارگران زیادی در بازار کار ایران فعال هستند، اما فعالیت آنها هرگز در قالب یک اتحادیه هماهنگ نیست، چه برسد به حزب و طبقه کارگر! این وضعیت به جایی رسیده است که دولت صرفاً خود را نمایندگی می کند. اما آیا این نمایندگی شامل کل دولت می شود؟ طبیعتا نه. معیشت و سرمایه «طبقه دولتی» به نفت، مالیات، انحصار و مشارکت انگلی در بخش خصوصی، اعانه، انفال، چاپ اسکناس و غیره بستگی دارد. آنها از سرمایه ملی بهره می برند.

نوع حکومتی که من به آن اشاره می کنم با آنچه در سه مثال قبلی ذکر شد متفاوت است. در دو مثال اول، قاسمی و زونی، ما با یک رژیم سرمایه داری، هر چند کج خلق، روبرو بودیم. و در مثال سوم، صحبت از طبقه جدیدی است که در دایره سرمایه داری در کنار انواع دیگر سرمایه داری اعم از صنعتی، مالی، کشاورزی و غیره قرار می گیرد که بعدها به «سرمایه داری دولتی» معروف شد. در ایران امروز اما با «انواع» سروکار نداریم و تنها یک نوع سرمایه داری است. ما با یک طبقه و یک نوع سرمایه داری روبرو هستیم. به عبارت دیگر، ما به موجودی نگاه می کنیم که در عین حال دولتی، طبقاتی و سرمایه دار است و هیچ پرنده ای در اطراف آن پرواز نمی کند!

در پایان باید توجه داشت که تبدیل دولت به یک طبقه نه تنها به نفع ارباب رجوع است، بلکه تغییر در نهادهای منتخب و انتصابی را به حدی کاهش می‌دهد که بخش‌هایی از این طبقه به یک نیروی قدرتمند و به‌طور دقیق‌تر به یک باند تبدیل می‌شوند. ; اما باید توجه داشت که همه آنها الیگارشی رقیب محسوب می شوند، اما لزوماً رقیب دولت نیستند.

216216

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=167037

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.